تعریف حلال
مفهوم حلال ( مختصر)
لغت شناسان در معنای حلال گفتهاند "معنی اولی و اصلی این واژه گشودن و باز شدن گره است و این واژه در محدوده خرج از حرف ومحل زندگی و گشاینده(حلّال)و.. نیز استعمال شده است که این استعمالات با توجه به همین معنا استفاده شده است" لذا لغت حلال به هرآنچه روان، راحت، بـــدون گرفتاري، مشکل و گره و همچنین بدون ناراحتی و سختی باشد.
حلال از منظر ما یعنی افعال یا اعیانی یا خدماتی که مطابق وجدان و شرع باشد و در سراسر زندگی یک فرد مسلمان جریان دارد، مثلاً حلال درمورد خوراک او میگوید این طعام از منظر شریعت اسلام حلال و طیب است یا خیر و لباس آیا از لحاظ جنس(میته یا زربافت) یا از جهت رعایت عفت اجتماع یا از جهت پوشاندن بدن یا تشبه به کفار مطابق مبانی الهی و فطری است یا خیر و برای نمونه دیگر حلال در گردشگری به گردشگر مسلمان اطمینان میدهد که برنامه سفرش از قید حرام آزاد است.لازم به ذکر است اصطلاح حلال در اینجا با وضع لغوی آن بیگانه نیست.
به هر تناسب، اعتدال، صحت، سلامت؛ که در آن گره، گرفتاري، ناراحتی و سختی نباشد و مورد تأیید اسلام نیز باشد اصطلاح حلال اطلاق میشود. پس آنچه شریعت به اجتناب از آن دستور داده است، حلال نیست؛ آنچه خداوند، حکم به پلیدي آن نموده نیز حلال نیست؛ همچنین آنچه عامل گرفتاري، بیماري، ظلم و نکبت است، حلال نیست؛ و آنچه مطابق طبع و شرع و عقل و فطرت است و عامل سعادت و سلامت حلال است.
مفهوم حلال (مفصل)
واژه حلال از کلمات پراستعمال به ویژه در میان مسلمان اســـت. به عنوان مثال در قـــرآن کـــریم نزدیک به پنجاه مرتبه از این ریشه در اشتقاقات و معانی مختلف استفاده شده است. کاربرد لفظ حلال در قرآن در موضوعاتی مثل خورا کی[1]، مســــایـل مـا لی[2]، حج[3] ، ازدواج [4] هم بستري[5] و سایر موارد[6] است. همچنین مفهوم حلال به عنوان ضوابط و قواعد مربوط به خوراکیها و آشامیدنیها و حتی سایر شئون زندگی، مورد توجه تمامیافراد بشر، نحلهها و ادیان الهی و غیر الهی بوده و هست.
اما علی رغم این کثرت استعمال، معناي واضح و روشنی براي این واژه ي به ظاهر بدیهی المعنی، یافت نمیشود و حتی مفتیان مسلمان[7]و جریانهاي مدعی حلال در دنیا[8] نیز تعریف دقیقی از آن ارائه نکردهاند؛ بنابراین دراین مطالعه به کنکاش و بررسی معنای حلال پرداخته شده و تصویري روشن، دقیق و جامع از آن ارائه میشود تا منظور از حلیت در افزودنیهای غذایی به وضوح آشکار گردد.
حلال در لغت
لغت حلال یک واژه عربی است که از مصدر «حَلّ یَحلُ حَلّا و حُلُولًا » و در موارد نادري از ریشه «حَلَـل» (بدون تشدید) گرفته شده است. [9]
لغت شناسان براي این واژه و مشتقات آن معانی متعددي بیان کردهاند. از این معانی گشودن گره است. برای مثال وقتی گفته میشود: حَلَلْتُ العُقدة أَحُلُّهَا حَلًّا، یعنی فتحتها [10]؛ معنای دیگر آن را همسر، شمردهاند: الحلیل و الحلیلۀ، الزوجان[11]معنا شده است؛ همچنین به جایگاه زندگى و نزول و فرود آمدن با واژه الحَلُ الحُلول و النزول المَحَلَّۀ به معنی مَنْزِل القوم [12]اشاره شده است. اعراب پرداخت قرض و دین را نیز با لفظ حَلَ الدَّینُ صَارَ حالِّــــا أَي انْتَهـى أَجلُـه فوَجـَبَ أَداؤُه، و کانَت العرَبُ إِذا رأَتِ الهلالَ قالَت: لا مَرْحَباً بمُحِلِ الدَّین و مُقَرِّب الآجَـال [13]بیان مینمایند؛ از دیگر معانی و استعمالات حلال، وارد شدن است و احَلَّتِ الشّاة، یعنی شیر در پستان گوسفند وارد شد[14]؛ خرو ج از احرام حج از دیگر استعمالات لغت حلال است، رَجُل حَلال أَي غیر مُحرِم و لا ملتبس بأَسباب الحج[15] و همچنبن به منطقه خارج از مکه، الحِلُ ما جاوَرَ الحرم[16] میگویند؛ به محل خروج بول، إحلِیل، مخرج البول من ذَکَر الإنسان[17] و به جامه و لباس، حُلَّۀ - زیرجامه و روجامه ( إزار- رداء) [18] اطلاق میشود. ماده اي که مادة دیگر را در خود حل کند، حَلّال، مبالغـه ى الحـالّ بمعناى الفاك است، بسیار گشاینده[19]، نامیده شده است. معنای دیگر حلال که بیشتر توسط فقها استفاده میشود، مقابل حرام: الْحَلَالُ ضد الحرام؛ [20] است.
البته معانی و استعمالات دیگري نیز براي این واژه گفته شده که از حوصله این پژوهش خارج است.
با دقت در معانی و استعمالات مختلف، این نکته آشکار میشود که معناي واحدي در تمامیاستعمالات واژه حلال وجود دارد و در واقع اصل معنا واحد است و در موارد مختلف، داراي مصادیق متفاوت و همین اختلاف در مصداق، باعـــث توهم وجود معانی متفاوت شده است. معنی اولی و اصلی این واژه همان گشودن و باز شـدن گره است و سایر استعمالات با توجه به همین معنا استفاده شده است؛ [21]
به زوجین، از آن جهت حلیل و حلیله گفته میشود که بدون هیج گره وگرفتاري، با هم در ارتبـاط هستند؛ مکان نزول و فرود آمدن را از آن جهت محل، میگویند که رنج و سختی سـفر در آن هموار شده و گره بار همراه در آنجا باز میشده است؛ به مکان زندگی از ایــــن رو محل و محله، میگویند که در آنجا راحتی و فراخی و آرامش فراهم است؛ به کسی که از احرام خارج شده نیز به این دلیل حِل، گفته میشود که موانع استفاده از لذتها براي او برداشته شده است؛ به محل خروج بول و خروج شیر از حیوان، احلیل میگویند، چون باعث گشایش و راحتی است؛ حَلّال نیز از این رو که گشاینده و بازکننده مـــاده دیگر است، حَلّال نامیده شده است؛ علت آنکه متناقض حرام، حلال نامیده شده است، این است که حلال بدون گره و گرفتاري و روان و راحت قابل استفاده است. [22]
لذا از آنچه بیان شد، روشن میشود که لغت حلال به هرآنچه روان، راحت، بـــدون گرفتاري، مشکل و گره و همچنین بدون ناراحتی و سختی باشد، گفته میشود؛ علامه طباطبایی در این زمینه میفرماید: «و الحل مقابل العقـــد، و هو فی جمیع موارد استعماله یعطی معنى حریۀ الشی ء فی فعله و أثره»؛ حل در مقابل عقد است که در همه موارد استعمال خــــــود، معناي آزادي شیء در فعل و اثـــرش را داراست.[23]
بنابر آنچه گفته شد، چنـین بـه دست میآید هر چند لغت حلال با لغاتی ماننـد کوشرKashrut در عبري یا واژه رُبا Roba و اِخْوَردار Xvardar در پارسی آیین زرتشتی و کلمات ,legal, lawful, Permissible Allowed در انگلیسی، قرابت مصداقی دارد، اما معنی لغوی حلال با آنها متفاوت است و شاید به جهت همین عمق و لطافت است کــه این لغــت، امروز واژهاي جهان شمول شده است.
حلال در اصطلاح
علاوه بر استعمال حلال در معنای لغوی این واژه تبدیل به اصطلاحی خاص در میان فقهاء و مسلمانان شده است. واژه حلال، یک اصطلاح دینی است و میتوان در استعمالات گوناگون فقهاء واندیشمندان چهار زمینه استعمال براي آن بیان نمود که عبارتند از 1- حلال به عنوان حکم تکلیفی که در مقابل حرام تکلیفی و شامل واجب، مستحب، مباح و مکروه میشود.[24] 2- حکم تکلیفی به معناي مباح[25] در برخی از استعمالات فقها، حلال بـه عنـوان حکم تکلیفی و به معنی مباح استعمال شده است در این اصطلاح، حـلال شـامل حـرام، مکـروه، مستحب و واجب نمیشود. 3- حکم تکلیفی در مقابل حرام و مکروه: در مواردي، مراد استعمال کننده از حلال، حکمِ تکلیفی اي است که حرام یا مکروه نباشد.[26] 4- حکم وضعی.[27]
اصطلاح حلال در برخی از آثار به عنوان حکم تکلیفی، در مقابل حرام به کار رفته است؛ البت باید توجه داشت، استعمال واژه حلال در برخی از آیات قــــرآن و روایات، مانند آیات اُحِلَّ لَکُم لَیلَۀَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُم،[28] أَحلَ اللَّه الْبیع،[29]، یا أَیها النَّبِی لِم تُحرِّم ما أَحلَ اللَّه لَک [30]و. . . . به عنوانِ حکم تکلیفی، به کار رفته است، اما این واژه ناظر بــه معنــاي لغــوي کلمه حلال (نه معناي اصطلاحی مورد بحث) است.
منشأ این معنی، تضاد کلمه حلال و حرام است. از آنجا که حرام به عنوان حکم تکلیفی مطرح شده است، حلال نیز به عنوان حکم تکلیفی استعمال شده است. البته می توان در نقد این نظر بیان کرد، آنچه مقابل حرام تکلیفی است، وجوب، استحباب، اباحه و کراهت است که در کلمات علماء به صورت واضح بیان شـده اسـت.
یکی دیگر از استعمال این اصطلاح، به معنای حکم وضعی بیان شده است. یعنی حکم شرعی مستنبط از اسلام، که ارتباط مباشر و مستقیم با تکلیف انسان ندارد و حکم خود آن شیء یا مسأله است؛ مانند طهارت، نجاست، زوجیت و. . .؛ به عنوان مثال، وقتــی بــه غــذا، حلال اطلاق میشود، حکم خود غذا است که بیان شده است، فارغ از اینکـه تکلیف مکلف چیست؛ زیرا ممکن است در مواقعی حتی مصرف یک غذا واجب شود، علی رغم آنکه حکم وضعی آن حرام است یا در مواقعی مصرف آن حرام باشد، با آنکه آن خوراکی حلال است. مانند خوردن گوشت سگ براي ضرورت حفظ نفس، در جایی که اضطراراست و یا خوردن گوشت گوسفند در مجلس شراب و گناه. و در مقابل آن، حکم وضعی حرام [31] (ممنوع، ناروا، ناشایست، داراي مشکل و گره) است.
حلیت، شبیه نجاست و پاکی است. این که بیان شد حلال حکم وضعی است، بدین معناست که این حکم، قانون و اعتباري از سوي خداوند است که به اشیاء مختلف مثل گوشت گوسفند یا گوشت زرافه یا نوشیدنی به دست آمده از سیب یا انگور اطلاق میشود؛ همان گونه که درباره ادرار، آب، روغـن، خون و مدفوع قانون وجود دارد و بعضی از آنها پاك و برخی نجس هستند و حکم مربوط به خود آن اشیاء است.
از این منظر معنای اصطلاحی، میتوان به هر تناسب، اعتدال، صحت، سلامت؛ که در آن گره، گرفتاري، ناراحتی و سختی نباشد و مورد تأیید اسلام نیز باشد اصطلاح حلال اطلاق میشود. پس آنچه شریعت به اجتناب از آن دستور داده است، حلال نیست؛ آنچه خداوند، حکم به پلیدي آن نموده نیز حلال نیست؛ همچنین آنچه عامل گرفتاري، بیماري، ظلم و نکبت است، حلال نیست؛ و آنچه مطابق طبع و شرع و عقل است و عامل سعادت و سلامت حلال است.
[1] النحل : 114 فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ البقرة : 168 يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ
[2] البقرة : 275 الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا النساء : 19 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ
[3] المائدة : 2 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا
[4] الأحزاب : 50 يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ
[5] البقرة : 187 أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ
[6] هود : 39 فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيمٌ طه : 27 وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني الحج : 33 لَكُمْ فيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتيقِ
[7] حلال : هو المباح الذي انحلت عنده عقدة الحظر ، وأذن الشارع في فعله الحرام : هو الأمر الذي نهى الشارع عن فعله نهيًا جاز ً ما ، بحيث يتعرض من خالف النهي لعقوبة الله في الآخرة ، وقد يتعرض لعقوبة شرعية في الدنيا أيضا
الإمام يوسف القرضاوي ، الحلال والحرام فـي الإسلام ، الطبعة الأولى 1311هـ ـ 2112م ، مكتبة وهبة 41شاار المموورياة ـ عابدين ـ القاهرة ص 16
[8] (halal constitutes a universal standard
for a Muslim to live by.
By definition, halal foods are those that are free from any component that
Muslims are prohibited from consuming. According to the Quran (the Muslim
© 2004 by CRC Press LLC
scripture), all good and clean foods are halal. Consequently, almost all foods of
plant and animal origin are considered halal except those that have been specifically
prohibited by the Quran and the Sunnah (the life, actions, and teachings of the
Prophet Muhammad) . iaz, Mian N.
Halal food production / Mian N. Riaz, Muhammad M. Chaudry.
- cm.
Includes bibliographical references and index.
ISBN 1-58716-029-3 (alk. paper)
- Food industry and trade. I. Chaudry, Muhammad M. II. Title.
TP370.R47 2003
297.5'76—dc22200305548 )
[9] . (ابن سيده، على بن اسماعيل,1421 ق) ج2 ص 525
[10] (جوهرى، اسماعيل بن حماد,1376 ه. ق)ج4؛ ص672
[11] ( ازهرى، محمد بن احمد,1421ه.ق)
[12] ( ازهرى، محمد بن احمد,1421ه.ق)
[13] (مرتضى زبيدى، محمد بن محمد,1414 ه. ق)
[14] ( راغب اصفهانى، حسين بن محمد,1421ه.ق)
[15](مهنا، عبد الله على,1413 ق)
[16] (فراهيدى، خليل بن احمد,1409 ق)
[17] (هروى، محمد بن يوسف,1387 ش)
[18] ( راغب اصفهانى، حسين بن محمد,1421ه.ق)
[19] (بستانى، فواد افرام,1375 ش)
[20] (طريحى، فخر الدين بن محمد,1375 ه. ش)
[21] (مصطفوى، حسن,1430 ه. ق)
[22] (مصطفوى، حسن,1430 ه. ق)
[23] (طباطبايى، سيد محمد حسين,1417 ق) ج1، ص417
[24] به حکمی که متوجه انسان است و برای او تکلیفآور است، گفنه میشود؛ «الحكم الموجّه مباشرة إلى سلوك الانسان في مختلف جوانب حياته الشخصية و الاجتماعية، و ينقسم إلى الأقسام الخمسة (الوجوب و الحرمة و الاستحباب و الكراهة و الإباحة) و خطاباته من قبيل صلّ و لا تشرب الخمر (بدرى، تحسين,1428 ق)
[25] الحلال: بالفتح هو ما أباحه الكتاب و السنة بسبب جائز مباح (بدرى، تحسين,1428 ق) ج2 ص 103
[26] و قيل: الحلال: كل شيء لا يعاقب باستعماله، و ما أطلق الشرع فعله، مأخوذ منه: الحل، و هو الفتح. و قيل الحلال: هو ما أفتاك المفتي أنه حلال (عثمان، محمود حامد,1423 ق)
ما نصّ الشارع على طلبه مع الوعيد على تركه. ذهب إلى هذا بعض علماء أهل السنة. (بدرى، تحسين,1428 ق)
[27] الوضع لغة الحط و الطرح، و وضائع الملك ما يوضع عليها من الخراج و الضريبة، كوضع الزكاة على الاموال، و شرعا هو الاعتبار و الجعل لا من حيث الاقتضاء و التخيير، لعدم تعلقه بفعل فيه اقتضاء البعث و الزجر.
فالحكم الوضعي هو ما عدا الاحكام التكليفية كان له ربط و تأثير في الحكم التكليفي كسببية الدلوك لوجوب الصلاة، أو في متعلقه و موضوعه، كالجزئية المنتزعة عن جعل شيء جزءا لمتعلق الامر، او لم يكن له ذلك.
و الاحكام الوضعية لا تتعلق بافعال المكلفين و لا بذواتهم ابتداء، فانها اعتبارات شرعية او منتزعة عن تكليف شرعي، و متعلقة بامور قد يتعلق بها تكليف يوجه الى المكلف، مثلا: الملكية التي يجعلها الشارع عند وقوع عقد البيع، لم تتعلق بفعل المكلف، و لكن بواسطتها تتعلق بفعله احكام تكليفية، كتحريم التصرف في المال المباع، لانه تصرف في مال الغير بدون اذنه. و هكذا في غيرها من الاحكام الوضعية. (مكى عاملى، حسين يوسف,1391 ق)
[28] بقره 178
[29] بقره 275
[30] تحریم 1
[31] المُحَرَّمُ من الإِبل مثل العُرْضِيِّ: و هو الذَّلُول الوَسَط، الصعبُ التَّصَرُّفِ حين تصَرُّفِه المُحَرَّمُ من الجلود: ما لم يدبغ أَو دُبغ فلم يَتَمَرَّن و لم يبالغ، و جِلد مُحَرَّم: لم تتم دِباغته. و سوط مُحَرَّم: جديد لم يُلَيَّنْ بعدُ (مهنا، عبد الله على,1413 ق)حَرَام يعنى ممنوع بودن از چيزى. ( راغب اصفهانى، حسين بن محمد,1421ه.ق)